شیخ سیف الدین صوفی بر قبرستانی می گذشت از او خواستند که مُرده ای را تلقین کند و او این چنین خواند:
گر من گنه جمله جهان کردستم
لطف تو امید است که گیرد دستم
گفتی که به وقت عجز دستت گیرم
عاجز تر از اینم مخواه که اکنون هستم
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.